سخنان ويكتور هوگو-سری دوم
سخنان ويكتور هوگو-سری دوم
مرگ مهم نيست، خوشبخت نبودن مهمترين چيزها است.
مسافرت به منزله ي هر لحظه مردن و زنده شدن است.
وقتي كه كيسه خالي شد، دل پر مي شود.
هدف هنر امروز، زندگي است نه زيبايي.
يك پرنده ي كوچك كه زير برگها آواز مي خواند براي اثبات خدا كافي است.
يك زن كامل كسي است كه بداند چگونه فرمانروايي كند.
دانشمند كسي است كه بكوشد تا از درد و رنج خود بكاهد.
هيچ عاملي همچون رؤيا آينده ساز نيست؛ آرزوهاي امروز حقايق فردايند.
مردم، توان و نيرو دارند؛ اراده ندارند.
هر قدر روح آدمي لطيف تر و منش او عالي تر باشد، ميزان ياري بيشتر خواهد بود.
ايمان داشته باش كه كوچكترين محبت ها از ضعيف ترين حافظه ها پاك نمي شوند.
هميشه با زير دستان خود با مهرباني و دوستي رفتار كنيد، زيرا قلب بخشنده و مهربان، بزرگترين سرمايه است.
آنان كه نمي توانند خود را اداره كنند، ناچار به پيروي از ديگرانند.
از كوچكي مي خواستم بزرگ باشم.
من اشخاص زنده را كساني مي دانم كه مبارزه مي كنند؛ بدون مبارزه، زندگي، مرگ است.
هيچ چيز مثل بدبختي، كودكان را ساكت نمي كند.
زندگي، گلي است كه عشق، شهد آن است.
سراسر وجود انسان طرحي از خداست كه در زمين گام برميدارد.
هرچه خدايي نيست، فرو ريختني است.
كمك زميني، ممكن است كمك آسماني باشد.
يكي از دشوارترين كارها، بيرون كشيدن پيوسته ي ناپاكي از روح است [و اين] كاري است بس دشوار.
زماني كه دريچه ي قلب را باز كنيد، روح، روشن و تابناك ميگردد.
به همان اندازه كه نسبت به شكمهاي گرسنه مهربان هستيم، براي روحهايي كه غذا نميخورند نيز دل بسوزانيم.
انديشه به سقوط [ =ريزش ]، انديشيدني، غمگينتر از اين نيست.
انديشه ها بايد هميشه به سوي آينده پيش رود. اگر خدا ميخواست كه انسان به گذشته بازگردد، يك چشم، پشت سر او مي گذاشت.
انسان انديشمند، بيشتر، انساني بردبار است.
در تاريخي كه خوبي، مرواريد كميابي است، كسي كه خوب بوده است از كسي كه بزرگ بوده است، كمابيش، پيش ميافتد.
روزي جهانيان، همه، دست برادري به يكديگر خواهند داد و آن، روزي است كه بدبختي و تيره روزي در گسترهي جهان يافت نخواهد شد.
برخي از افراد، هر چيز پاك و ناب و شاديآفرين را به پستي ميكشانند.
دليري، به كارگيري مثبت زور است و ستم، به كار بردن منفي آن.
هميشه مردم بدكار، خودشان سبب وجود بدبختي ميشوند.
آزمندي، زنجيري است كه دست و پاي هر آزادهاي را خواهد بست.
اختيار آيندهي آدمي هنوز بسي بيشتر بهدست دلهاست تا به دست جانها. دوست داشتن، يگانه چيزي است كه ميتواند ابديت را فراگيرد و سرشار سازد.
شكست، دايهي غرور است.
بايد به طبقهي پست جامعه كمك كرد، از خُرد كردن و بيزاري از آنها دست شست و به ويژه بايد در آموزش و پرورش اين گروه كوشيد.
رشك بردن را ناديده بگيريد و به كلي آن را فراموش كنيد؛ زيرا اين حس، هميشه شما را شكنجه خواهد داد.
ناسازگاريهاي برآمده از دشمني و خيرهسري كه به نادرست "دست تقدير" و "مشيت الهي" ناميده ميشود بسيار پيش ميآيد.
لغزش انسان همواره تدريجي است. بديها در وجود ما، پاي حاضر آماده و نامرئي دارند. حتي كساني از ما با ظاهر پاك و آراسته، چنين ويژگي هايي دارند.
هنگامي كه بيش از اندازه به زشتي مي گراييم، سنگيني وجودمان، ترازمندي، از دست داده و ما را به ژرفاي پرتگاه ميكشاند.
بزرگترين آزمون گيرنده، خداست و كوچكترين آزمون دهنده، بندهي خدا.
اگر نميخواهي تو را بيازمايند، كار خود را درست انجام بده.
آنچه ميگويي بكن و آنچه ميكني بگو.
اي انسان، آيا ميخواهي راستي را بيابي؟ راستي را جست و جو كن.
از لابهلاي شديدترين تاريكي ها، نور راستي برافروخته مي شود.
براي كسي كه در تصور زندگي ميكند، راستي، بدبو است. آن كه تشنهي چاپلوسي است، حيرت ميآشامد و راستي، قي مي كند [=برمي گرداند].
زندگي بر اين پايه است: "نگاه مستقيم به پيش."
كسي كه در زندگي، هدف والا و ارجمند دارد، هرگز به دامن تسليم و ناپاكي نخواهد غلتيد.
پيش از آنكه خزان از راه برسد، از هر بهار بهره مند شو.
مردن، ناگوار نيست، بلكه راه زندگي را ندانستن ناگوارتر از مرگ است.
نميدانيد تا چه اندازه، خودباوري سبب باور به هر چيز ديگر ميشود.




